خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سانسور کردن
2 . سانسورچی
[فعل]
to censor
/ˈsɛnsər/
فعل گذرا
[گذشته: censored]
[گذشته: censored]
[گذشته کامل: censored]
صرف فعل
1
سانسور کردن
مترادف و متضاد
cut
delete parts of
make cuts in
1.Some governments, national and local, censor books.
1. بعضی دولتها چه ملی چه ایالتی کتابها را سانسور میکنند.
[اسم]
censor
/ˈsɛnsər/
قابل شمارش
2
سانسورچی
مامور سانسور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سانسورچی
تصاویر
کلمات نزدیک
cenozoic
cenotaph
cenobite
cenacle
cemetery
censorial
censorship
censure
census
cent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان