خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنبیه کردن (به منظور بهبود)
[فعل]
to chasten
/ˈʧeɪsən/
فعل ناگذر
[گذشته: chastened]
[گذشته: chastened]
[گذشته کامل: chastened]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تنبیه کردن (به منظور بهبود)
سرزنش کردن
مترادف و متضاد
restrain
subdue
1.The child's behavior improved after she had been chastened by punishment.
1. رفتار آن کودک، پس از آنکه او با مجازاتی تنبیه شد، بهبود یافت.
تصاویر
کلمات نزدیک
chaste
chassis
chasm
chaser
chase
chastened
chastise
chastisement
chastity
chat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان