2.
واژههایی را که در فایل ضبطشده میشنوید، علامت بزنید.
کاربرد فعل check به معنای علامت زدن
فعل check به معنای علامت زدن یعنی نشانه (✓) یا (x) را در کنار یک گزینه، سوال، پاسخ و ... قرار دادن. این فعل در این مفهوم بیشتر در انگلیسی آمریکایی کاربرد دارد و بریتانیاییها بیشتر از فعل tick استفاده میکنند.
مترادف و متضاد
confirm
examine
inspect
make sure
study
verify
forget
ignore
neglect
to check something (for something)
چیزی را (برای چیزی) چک کردن/بررسی کردن
1.
Always check your oil, water and tires before taking your car on a long trip.
1.
همیشه قبل از رفتن به سفری طولانی با اتومبیل خود، روغن، آب و لاستیکها را چک کنید.
2.
Check your work before handing it in.
2.
کارت را قبل از تحویل، بررسی کن.
3.
I finished the exam then I checked my answers for mistakes.
3.
من امتحان را تمام کردم، سپس پاسخهایم را (برای یافتن غلط) چک کردم.
to check that…
چک کردن اینکه...
I always check (that) I've shut the windows before I leave the house.
من همیشه قبل از ترک خانه، چک میکنم که پنجرهها را بستهام یا نه. .
to check with somebody (what/whether…)
با کسی چک کردن (که چه/آیا و...)
You'd better check with Jane what time she's expecting us tonight.
بهتر است با "جین" چک کنی که او امشب چه ساعتی منتظر ماست.
کاربرد فعل check به معنای چک کردن
فعل check به معنای چک کردن یعنی چیزی را بررسی کنیم تا مطمئن شویم آن چیز درست، سر جا، امن یا قابل قبول است. در این مفهوم check همیشه گذرا است و نیاز به مفعول دارد. مثلا:
".Check the oil and water before setting off" (قبل از حرکت کردن، روغن و آب (موتور) را چک کنید.)
فعل check برخی اوقات به مفهوم بررسی کردن و دیدن اینکه آیا کسی حاضر است، چیزی صحت دارد یا اینکه آیا چیزی باب میل ما است یا نه نیز استفاده میشود. در این حالت میتواند هم گذرا و هم ناگذر باشد. مثلا:
"‘.Is Mary in the office?’ ‘Just a moment. I'll go and check" («آیا "مری" در اداره است؟» «یک لحظه. میروم و چک میکنم.»)
".Go and check (that) I’ve locked the windows" (برو چک کن ببین پنجرهها را بستهام.)
3
تحویل دادن (بار و ...)
مترادف و متضاد
consign
deposit
leave
to check something (coats/bags/luggage ...)
چیزی را تحویل دادن (کت/ساک/چمدان و...)
1.
Do you want to check your coats?
1.
میخواهید پالتوهایتان را تحویل دهید؟
2.
How many bags are you checking?
2.
چندتا ساک تحویل میدهید؟
3.
I checked my bag and got my boarding pass.
3.
ساکم را تحویل دادم و کارت عبورم را گرفتم.
4.
You can check your luggage before the flight.
4.
شما میتوانید قبل از پرواز چمدانتان را تحویل دهید.
4
جلوگیری کردن
متوقف کردن
مترادف و متضاد
halt
stop
to check something
چیزی را متوقف کردن/از چیزی جلوگیری کردن
1.
Efforts were made to check the disease.
1.
تلاشهایی برای جلوگیری از آن بیماری انجام شد.
2.
She tied some strips of cloth around the wound to check the bleeding.
2.
او چند باریکه [تکه] پارچه دور زخم بست تا از خونریزی جلوگیری کند [تا خونریزی را متوقف کند].
3.
The government is determined to check the growth of public spending.
3.
دولت مصمم است که افزایش مخارج عمومی را متوقف کند.
5
کنترل کردن
مهار کردن
مترادف و متضاد
control
curb
to check something (one's anger/laughter/tears, etc.)
چیزی (خشم/خنده/گریه خود) را کنترل کردن
1.
He learned to check his excitement.
1.
او آموخت که هیجان خود را کنترل کند.
2.
I've never learned to check my anger.
2.
من هرگز نیاموختم که خشمم را کنترل کنم.
to check oneself
خود را کنترل کردن
She wanted to tell him the whole truth but she checked herself—it wasn't the right moment.
او میخواست تمام حقیقت را به او بگوید اما خودش را کنترل کرد؛ لحظه مناسب نبود.
من هنوز بسیاری از صورتحسابهایم را با چک پرداخت میکنم.
a check for $50
یک چک به مبلغ 50 دلار
This is a check for $50.
این یک چک به مبلغ 50 دلار است.
to make a check (out) to someone
به نام کسی چک نوشتن
You can make the check to my wife—she handles our finances.
میتوانی چک را به نام همسرم بنویسی؛ او به امور مالی ما رسیدگی میکند.
کاربرد واژه check به معنای چک
واژه check به معنای چک به برگه یا سندی چاپشده میگویند که میتوانید روی آن مبلغ پولی بنویسید و امضا کنید و از آن به عنوان پول برای پرداخت کردن استفاده کنید. در انگلیسی بریتانیایی به جای check از واژه cheque استفاده میکنند.
1."Would you like anything else?" "No, just the check, please."
1.
«چیز دیگری لازم ندارید؟» «نه، فقط صورتحساب (را بیاورید) لطفاً».
to have/ask for the check
صورتحساب را داشتن/خواستن
1.
Can I have the check, please?
1.
میشود صورتحساب را داشته باشم [میشود صورتحساب را بیاورید]؟
2.
I asked for the check.
2.
من صورتحساب را خواستم.
کاربرد واژه Check به معنای صورتحساب
واژه Check بهمعنای صورتحساب به برگهای گفته میشود که در آن مبلغ پولی که شما باید بابت خرید کالا یا خدماتی پرداخت کنید، نوشته شدهاست. مثلاً:
"?Can I have the check, please" (میتوانم صورتحساب را داشته باشم؟)
این جمله هنگام پایان خوردن غذا در رستوران، کافه و ... بهکار میرود.
I'll just have a quick check to see if the letter's arrived yet.
من فقط یک بررسی سریع انجام میدهم تا ببینم که آن نامه رسیده است یا نه.
to make a check for/on something
چیزی را بررسی/بازبینی کردن
The police made a check on all the victim's friends.
پلیس تمام دوستان قربانی را بررسی کرد.
to give something a check
چیزی را بازبینی کردن
1.
Could you give the tires a check?
1.
میتوانی لاستیکها را بررسی کنی؟
2.
We gave our diving equipment a final check.
2.
تجهیزات غواصیمان را برای آخرین بازبینی کردیم.
a routine check
بازرسی عادی [روالی]
The drugs were found in their car during a routine check by police.
طی یک بازرسی عادی توسط پلیس، مواد مخدر در ماشین آنها پیدا شد.
to run a check on something
چیزی را بازرسی کردن
The police ran a check on the registration number of the car.
پلیس شماره پلاک ماشین را بازرسی کرد.
to keep a check on something
چیزی را مدام بررسی کردن
It is vital to keep a check on your speed.
حیاتی است که سرعت خود را مدام بررسی کنید.
کاربرد واژه check به معنای بررسی
واژه check به معنای بررسی، به عمل نگاه کردن به چیزی و مطمئن شدن از اینکه آن چیز امن، صحیح یا در شرایط قابل قبول است گفته میشود. این واژه معمولاً با حرف اضافه for یا on بهکار میرود. مثلا:
"a check for spelling mistakes" (بازبینی (برای تصحیح) غلطهای املایی)
فعل check به معنی "بررسی" به مفهوم "بررسی کردن برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد مسئلهای" هم بهکار میرود. در این کاربرد واژه check معمولاً همراه با حرف اضافه on میآید.
9
علامت تیک
مترادف و متضاد
check mark
tick
1.As he read the list he put a check by each student's name.
1.
همانطور که لیست را میخواند، کنار اسم هرکدام از دانشآموزان یک علامت تیک گذاشت.
2.Put a check next to the names of the people who have paid.
2.
کنار اسامی افرادی که پرداخت کردهاند یک علامت تیک بگذار.