خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گردش خون (زیستشناسی)
2 . جریان (آب و هوا)
3 . تیراژ (روزنامه و مجله)
4 . رواج
[اسم]
circulation
/ˈsɜrkjəˌleɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گردش خون (زیستشناسی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گردش خون
گردش
1.Avoid clothing that constricts the circulation in your legs.
1. از لباسهایی که جریان خون را در پاهایتان محدود کند، اجتناب کنید.
2.Exercise can improve your circulation.
2. ورزش میتواند گردش خون شما را بهبود بخشد.
2
جریان (آب و هوا)
گردش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوران
مترادف و متضاد
flow
water/blood circulation
گردش آب/خون
1. Regular exercise will improve blood circulation.
1. تمرین مداوم جریان خون را بهبود میدهد.
2. We have a hot water circulation system.
2. ما سیستم جریان آب گرم داریم.
the circulation of fresh air
گردش هوای تازه
It takes the devices of blower to achieve the circulation of fresh air.
نیاز به دستگاههای دمنده هست تا جریان هوای تازه بهدست آید.
3
تیراژ (روزنامه و مجله)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تیراژ
شمارگان
1.The magazine had a large circulation.
1. این مجله تیراژ بالایی داشت.
2.This newspaper ha a daily circulation of more than one million.
2. این روزنامه تیراژ روزانه بیش از یک میلیون دارد.
4
رواج
انتشار، پخش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تداول
رواج
1.A number of forged tickets are in circulation.
1. تعدادی بلیط جعلی در حال پخش است.
2.The new banknotes will go into general circulation next year.
2. این اسکناسهای جدید در سال آینده به انتشار عمومی خواهد رسید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
circularly
circular saw
circular file
circular
circuit breaker finder
circulatory system
circumference
circumnavigate
circumscribe
circus
کلمات نزدیک
circulate
circularly
circular
circuitry
circuitous
circulatory system
circumambient
circumambulate
circumcise
circumcision
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان