خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نزدیکی
2 . رابطه نزدیک (صمیمی)
[اسم]
closeness
/ˈkloʊsnəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نزدیکی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نزدیکی
قرب
1.We bought the house because of its closeness to my office.
1. ما آن خانه را به خاطر نزدیکیاش به اداره من خریدیم.
2
رابطه نزدیک (صمیمی)
صمیمیت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صمیمیت
1.A special closeness is said to exist between twins.
1. گفته میشود صمیمیت خاصی بین دوقلوها وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
closely
closed-circuit television
closed syllable
closed shop
closed
closer
closest friend
closet
closeted
closing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان