Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . درهم ریخته
[صفت]
cluttered
/ˈklʌtərd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more cluttered]
[حالت عالی: most cluttered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
درهم ریخته
شلوغ، بی نظم
1.A cluttered desk
1. یک میز درهم ریخته
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
clutter up
clutter
clutches
clutch size
clutch pedal
clv
clx
clxv
clxx
clxxv
کلمات نزدیک
clutter
clutch
clustered
cluster bomb
cluster
clyde
clydesdale
cm
cmc
cms
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان