خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیله (حشرات)
2 . احاطه کردن
3 . ماندن (در خانه و...)
[اسم]
cocoon
/kəkˈuːn/
قابل شمارش
1
پیله (حشرات)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیله
[فعل]
to cocoon
/kəkˈuːn/
فعل گذرا
[گذشته: cocooned]
[گذشته: cocooned]
[گذشته کامل: cocooned]
صرف فعل
2
احاطه کردن
در بر گرفتن
3
ماندن (در خانه و...)
1.After spending too much over the holidays, many will simply cocoon at home.
1. بعد از خرج کردن بسیار زیاد در طول تعطیلات، بسیاری از افراد فقط در خانه میمانند.
تصاویر
کلمات نزدیک
coconut milk
coconut matting
coconut
cocoa tree
cocoa
cocoyam
cod
cod liver oil
coda
coddle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان