خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مقابله و تحلیل کردن
[فعل]
to collate
/kəˈleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: collated]
[گذشته: collated]
[گذشته کامل: collated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مقابله و تحلیل کردن
مقایسه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تطبیق کردن
1.The young attorneys were set the task of collating the contract submitted by the other side with the previous copy.
1. مسئولیت مقابله و تحلیل کردن آن قرارداد تحویل داده شده توسط آن طرف با نسخهی قبلی به آن وکلای جوان واگذار شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
collared dove
collarbone
collar
collapsible
collapse
collateral
collateral damage
collation
colleague
collect
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان