خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برگشتن
[فعل]
to come back
/kʌm bæk/
فعل ناگذر
[گذشته: came back]
[گذشته: came back]
[گذشته کامل: come back]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
برگشتن
بازگشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باز آمدن
بازگشتن
برگشتن
مراجعت کردن
1.It all comes back to a question of money.
1. همه چیز به مسئله پول برمیگردد.
2.The color was coming back to her cheeks.
2. رنگ داشت به گونههای او برمیگشت.
3.You came back very late last night.
3. دیشب خیلی دیر برگشتی.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
come away
come at
come around
come apart at the seams
come apart
come back in
come before
come between
come by
come clean
کلمات نزدیک
come away empty-handed
come around
come apart
come along
come alive
come bottom
come by
come clean
come close
come down
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان