خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اعمال شدن
[عبارت]
come into effect
/kʌm ˈɪntu ɪˈfɛkt/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اعمال شدن
ترتیب اثر دادن، عملی شدن، اجرا شدن
مترادف و متضاد
come into force
1.New controls come into effect next month.
1. نظارتهای جدیدی ماه آینده اعمال خواهند شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
come into contact with
come into
come in handy
come in for
come in a body
come into sight
come into view
come naturally
come of
come off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان