1 . کمونیست 2 . کمونیستی
[اسم]

communist

/ˈkɑmjənəst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کمونیست عضو حزب کمونیست

معادل ها در دیکشنری فارسی: کمونیست
  • 1.I was very left-wing but I was never a communist.
    1. من خیلی چپ گرا بودم ولی هرگز یک کمونیست نبودم.
[صفت]

communist

/ˈkɑmjənəst/
غیرقابل مقایسه

2 کمونیستی [وابسته به کمونیسم]

معادل ها در دیکشنری فارسی: توده‌ای کمونیستی
  • 1.A communist country
    1. یک کشور کمونیستی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان