خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کمپوت
[اسم]
compote
/ˈkɑːmpoʊt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کمپوت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کمپوت
1.apple compote
1. کمپوت سیب
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
composure
compost
composition board
composition
composing
compound
comprehend
comprehensive
comprehensively
compress
کلمات نزدیک
composure
compost
compositor
composition
composite
compound
compound fracture
compound interest
compound verb
comprador
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان