خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیروی کردن
[فعل]
to conform
/kənˈfɔrm/
فعل ناگذر
[گذشته: conformed]
[گذشته: conformed]
[گذشته کامل: conformed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پیروی کردن
مطابقت داشتن، وفق دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تطبیق کردن
وفق دادن
مطابق بودن
مترادف و متضاد
comply
1.You must conform to the rules or leave the club.
1. شما باید از قوانین پیروی کنید یا باشگاه را ترک کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
confluence
conflicting
conflicted
conflict of interest
conflict
conformation
conformist
conformity
confound
confounded
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان