خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توطئه کردن
[فعل]
to conspire
/kənˈspaɪər/
فعل ناگذر
[گذشته: conspired]
[گذشته: conspired]
[گذشته کامل: conspired]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
توطئه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تبانی کردن
توطئه کردن
دسیسه چیدن
نقشه کشیدن
1.She admitted conspiring with her lover to murder her husband.
1. او اعتراف کرد که با معشوقش توطئه کرد تا شوهرش را به قتل برساند.
2.They deny conspiring together to smuggle drugs.
2. آنها توطئه کردن با یکدیگر برای قاچاق مواد را تکذیب کردند.
3.They were accused of conspiring against the king.
3. آنها متهم به توطئه کردن بر ضد پادشاه شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
conspicuously
conspicuous
consomme
consolidate
console table
constabulary
constant
constantly
constellation
consternation
کلمات نزدیک
conspiratorial
conspirator
conspiration
conspiracy
conspicuously
constable
constabulary
constance
constancy
constant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان