خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طویله
2 . به طویله بردن
3 . محاصره کردن
[اسم]
corral
/kəˈræl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
طویله
آغل، اصطبل
1.They drove the ponies into a corral.
1. آنها اسبچهها را به اصطبل بردند.
[فعل]
to corral
/kəˈræl/
فعل گذرا
[گذشته: corralled]
[گذشته: corralled]
[گذشته کامل: corralled]
صرف فعل
2
به طویله بردن
به آغل بردن
1.Sheep and goats grazed the plains during the day but they were corralled at night.
1. گوسفندها و بزها در طول روز در چمنزارها میچریدند، اما شبها به آغل برده میشدند.
3
محاصره کردن
گیر انداختن
1.Once at the airport, we were corralled into a small room.
1. یکبار در فرودگاه، ما را در یک اتاق کوچک گیر انداختند.
تصاویر
کلمات نزدیک
corpuscle
corpus
corpulent
corpulence
corpse
correct
correction
correction fluid
correctional
corrective
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان