Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چاقی (مفرط)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
corpulence
/kɔːrpjʊləns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چاقی (مفرط)
فربهی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چاقی
مترادف و متضاد
fatness
obesity
1.Henry’s corpulence did not make him any less attractive.
1. چاقی "هنری" جذابیتش را کاهش نداد.
تصاویر
کلمات نزدیک
corpse
corps
corporeal
corporation tax
corporation
corpulent
corpus
corpuscle
corral
correct
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان