خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گزارشگر
[اسم]
correspondent
/ˌkɔːrəˈspɑːndənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گزارشگر
خبرنگار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خبرنگار
مخبر
1.A foreign correspondent
1. خبرنگار خارجی
2.a sports correspondent
2. گزارشگر ورزشی
3.our Delhi correspondent
3. خبرنگار ما در دهلی
4.the BBC’s political correspondent
4. گزارشگر سیاسی بی بی سی
تصاویر
کلمات نزدیک
correspondence course
correspondence
correspond
correlative
correlational
corresponding
correspondingly
corridor
corrie
corrigendum
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان