[اسم]

corridor

/ˈkɔrədər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 راهرو دالان

  • 1.Her office is at the end of the corridor.
    1. دفتر او در انتهای راهرو است.
  • 2.There's a connecting corridor between the buildings.
    2. یک دالان [راهروی] اتصالی بین دو ساختمان وجود دارد.

2 نواره (راه باریک)

3 دالان قطار راهروی قطار

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان