خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرتگاه
[اسم]
crag
/kræɡ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرتگاه
صخره مرتفع
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کمر
1.a castle set on a crag above the village
1. قلعهای روی پرتگاهی بر فراز روستا
تصاویر
کلمات نزدیک
crafty
craftswoman
craftsmanship
craftsman
craftily
craggy
craig
cram
crammed
cramp
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان