خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چپاندن
2 . خرخوانی کردن
[فعل]
to cram
/kræm/
فعل گذرا
[گذشته: crammed]
[گذشته: crammed]
[گذشته کامل: crammed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
چپاندن
بهزور جا کردن، پر کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آکندن
چپاندن
1.He crammed eight people into his car.
1. او هشت نفر را بهزور در خودرویش جا کرد.
2.She crammed her clothes into a bag.
2. او لباسهایش را درون کیفی [ساکی] چپاند.
2
خرخوانی کردن
خود را برای امتحان آماده کردن (باعجله و در زمانی کوتاه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خر زدن
1.He stayed up all night cramming for his biology exam.
1. او تمام شب را بیدار ماند تا برای امتحان زیستشناسیاش خرخوانی کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
craig
craggy
crag
crafty
craftswoman
crammed
cramp
cramped
cramped bedroom
crampons
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان