خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غورغور کردن (قورباغه)
2 . خسخس کردن
3 . صدای قورباغه
[فعل]
to croak
/kroʊk/
فعل ناگذر
[گذشته: croaked]
[گذشته: croaked]
[گذشته کامل: croaked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
غورغور کردن (قورباغه)
غارغار کردن (کلاغ)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قارقار کردن
1.frogs were croaking consistently.
1. قورباغهها داشتند به طور مداوم غورغور میکردند.
2
خسخس کردن
با صدای بم و گرفته حرف زدن
1.“My throat’s really sore,” he croaked.
1. «گلویم خیلی درد می کند»، او خسخس کرد [او با صدای بم و گرفته گفت].
[اسم]
croak
/kroʊk/
قابل شمارش
3
صدای قورباغه
صدای کلاغ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قارقار
1.I heard a croak.
1. صدای قورباغه [صدای کلاغ] شنیدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
critter
critique
criticize
criticism
critically
croat
croatian
croc
crochet
crocked
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان