خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رفیق جون جونی
[اسم]
crony
/ˈkroʊni/
قابل شمارش
[جمع: cronies]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رفیق جون جونی
دوست صمیمی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همدم
1.He was playing cards with his cronies.
1. او داشت با دوستان صمیمی اش کارت بازی می کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
cronus
crone
cromlech
croissant
crofter
cronyism
crook
crooked
crookedly
crookedness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان