خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خط زدن
[فعل]
to cross off
/krɔs ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: cross off]
[گذشته: cross off]
[گذشته کامل: cross off]
صرف فعل
1
خط زدن
حذف کردن
1.Sarah will be out of town, so you can cross her name off the guest list.
1. سارا خارج از شهر خواهد بود، بنابراین می توانی اسم او را از فهرست مهمان ها خط بزنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
cross
crosier
croquis
croquette
croquet
cross one's fingers
cross one's heart
cross one's mind
cross out
cross reference
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان