[جمله]

cross one's mind

/krɔs wʌnz maɪnd/

1 به ذهن رسیدن به ذهن خطور کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: به ذهن خطور کردن
مترادف و متضاد pass through one's mind
  • 1.As you were speaking, something crossed my mind which I'd like to discuss.
    1. همانطور که داشتید حرف می‌زدید، چیزی به ذهنم رسید که دوست دارم مطرح کنم.
  • 2.It suddenly crossed my mind that the store would be closed all day on Monday.
    2. ناگهان به ذهنم خطور کرد که مغازه دوشنبه‌ها کل روز بسته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان