خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیابانی
2 . دو سراسری
[صفت]
cross-country
/krɔs-ˈkʌntri/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیابانی
سراسری، صحرایی، از راه فرعی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیابانی
1.a cross-country tour
1. یک گردش سراسری
2.cross-country walking
2. پیادهروی بیابانی
[اسم]
cross-country
/krɔs-ˈkʌntri/
غیرقابل شمارش
2
دو سراسری
تصاویر
کلمات نزدیک
cross-breed
cross-border
cross street
cross section
cross reference
cross-country running
cross-country skiing
cross-cultural
cross-current
cross-examination
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان