خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به مغز خود فشار آوردن
[جمله]
cudgel one's brains
/ˈkʌʤəl wʌnz breɪnz/
1
به مغز خود فشار آوردن
مترادف و متضاد
rack one's brains
1.Hard as I cudgeled my brains, I couldn't remember her name.
1. هر چقدر سخت به مغزم فشار آوردم نتوانستم اسم او را به خاطر بیاورم.
تصاویر
کلمات نزدیک
cudgel
cuddly
cuddle up
cuddle
cud
cue
cue ball
cue card
cuff
cuff-links
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان