خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . علامت
2 . چوب بیلیارد
[اسم]
cue
/kjuː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
علامت
ایما، اشاره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ایما
مترادف و متضاد
signal
1.She stood in the wings and waited for her cue to go on.
1. او در گوشههای صحنه میایستاد و منتظر علامتش بود تا بازیاش را ادامه دهد [تا روی صحنه برود].
2
چوب بیلیارد
مترادف و متضاد
cue stick
تصاویر
کلمات نزدیک
cudgel one's brains
cudgel
cuddly
cuddle up
cuddle
cue ball
cue card
cuff
cuff-links
cuffs
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان