خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مربوط به بازداشت
2 . دارای حق حضانت
[صفت]
custodial
/kʌˈstoʊdiəl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مربوط به بازداشت
مرتبط با زندان
مترادف و متضاد
non-custodial
1.The judge gave him a custodial sentence.
1. قاضی به او حکم بازداشت داد.
2
دارای حق حضانت
1.The mother is usually the custodial parent after a divorce.
1. بعد از طلاق، معمولاً مادر والدی است که حق حضانت دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
custard pie
custard apple
custard
cuss
cuspid
custodian
custody
customarily
customary
customer
کلمات نزدیک
custard apple
custard
cuss
cuspidor
cushy
custodial sentence
custodian
custody
custody of the children
custom
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان