خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زندگی روزمره
[اسم]
daily life
/ˈdeɪli laɪf/
قابل شمارش
1
زندگی روزمره
1.He often does funny things in his daily life.
1. او اغلب در زندگی روزمره اش کار های خنده داری انجام می دهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
daily
dahlia
daguerrotype
dagger
daft
daily-paid
daimyo
dainty
dairy
dairy cow
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان