خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بسیار زیاد
2 . گزاف
[قید]
dearly
/ˈdɪrli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more dearly]
[حالت عالی: most dearly]
1
بسیار زیاد
خیلی
1.I would dearly like to know what he was thinking.
1. من خیلی دوست داشتم بدانم او داشت به چی فکر میکرد.
2.She loves him dearly.
2. او خیلی دوستش دارد.
2
گزاف
هزینهزا، گران
1.She paid dearly for her mistake.
1. او بهخاطر اشتباهش بهای گزافی پرداخت.
تصاویر
کلمات نزدیک
dearest
dear
deanna
dean
dealings
dearth
death
death certificate
death duty
death penalty
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان