خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خشک کردن
2 . آب از دست دادن
[فعل]
to dehydrate
/diːˈhaɪdreɪt/
فعل گذرا
[گذشته: dehydrated]
[گذشته: dehydrated]
[گذشته کامل: dehydrated]
صرف فعل
1
خشک کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خشکاندن
to dehydrate apricots
زردآلو خشک کردن
2
آب از دست دادن
کم آب شدن (بدن)
1.Runners can dehydrate very quickly in this heat.
1. بدن دوندهها ممکن است در این گرما خیلی سریع آب از دست بدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
dehors
dehisce
degree
degrading
degraded
dehydrated
dehydration
deicide
deification
deify
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان