خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انبار
2 . پایانه (قطار، اتوبوس و ...)
[اسم]
depot
/ˈdipoʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
انبار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دپو
مترادف و متضاد
storehouse
warehouse
an arms depot
انبار تسلیحات
2
پایانه (قطار، اتوبوس و ...)
ترمینال
مترادف و متضاد
terminal
1.He waited for his mother to arrive at the depot.
1. او منتظر رسیدن مادرش به پایانه بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
depository financial institution
deposit
deploy
deplorably
deplete
depress
depressed
depressing
depressingly
depression
کلمات نزدیک
depositor
deposition
deposit account
deposit
deposed
depp
deprave
depraved
depravity
deprecate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان