Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . تبار
2 . فرود
3 . سراشیبی
4 . سقوط (مجازی)
[اسم]
descent
/dɪˈsent/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تبار
دودمان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تبار
مترادف و متضاد
ancestry
to be of Scottish descent
از تبار اسکاتلندی بودن
2
فرود
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هبوط
نشیب
نزول
فرود
مترادف و متضاد
ascent
1.The plane began its descent to Brussels.
1. هواپیما فرودش را در "براسلز" آغاز کرد.
3
سراشیبی
سرازیری
4
سقوط (مجازی)
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
descensus uteri
descensus
descending node
descending colon
descending aorta
describable
describe
described
description
descriptive
کلمات نزدیک
descending
descendant
descend
descant recorder
descant
describe
description
descriptive
descriptor
descry
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان