خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بی حرمتی کردن
[فعل]
to desecrate
/dɛzəˈkreɪt/
فعل گذرا
[گذشته: desecrated]
[گذشته: desecrated]
[گذشته کامل: desecrated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بی حرمتی کردن
(به چیز یا جای مقدسی) بی احترامی کردن، تجاوز کردن
مترادف و متضاد
defile
dishonor
profane
sanctify
1.invaders desecrated the temple.
1. مهاجمان به معبد بی احترامی کردند.
2.more than 300 graves were desecrated.
2. به بیش از 300 قبر بی حرمتی شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
descry
descriptor
descriptive
description
describe
desecration
desegregate
desegregation
deselect
desert
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان