خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازدارنده
2 . بازدارنده
[اسم]
deterrent
/dɪˈtɜrrənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازدارنده
وابسته به تسلیحات
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازدارنده
عامل بازدارنده
مترادف و متضاد
discouragement
hindrance
impediment
incentive
1.Britain's nuclear deterrent
1. سلاح (بازدار) هستهای بریتانیا
2.cameras are a major deterrent to crime.
2. دوربینها بازدارنده عمدهای در وقوع جرم و جنایت هستند.
[صفت]
deterrent
/dɪˈtɜrrənt/
قابل مقایسه
2
بازدارنده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازدارنده
تصاویر
کلمات نزدیک
deterrence
determinism
determiner
determined
determine
detest
detestable
detestation
detested
detonate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان