خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حکومت استبدادی
[اسم]
dictatorship
/dɪkˈteɪtərˌʃɪp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حکومت استبدادی
نظام دیکتاتوری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استبداد
حکومت استبدادی
دیکتاتوری
1.These men had all lived under dictatorship.
1. این مردان همگی تحت نظام دیکتاتوری زندگی کرده بودند.
2.Under his dictatorship, this country was ruined.
2. تحت حکومت استبدادی او، این کشور نابود شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
dictatorial
dictator
dictation
dictates
dictate
diction
dictionary
dictum
did you enjoy your weekend?
did you find a good parking space?
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان