خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیرون آوردن
2 . پیدا کردن (چیز پنهان یا فراموششده)
[فعل]
to dig out
/dˈɪɡ ˈaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: dug out]
[گذشته: dug out]
[گذشته کامل: dug out]
صرف فعل
1
بیرون آوردن
خارج کردن، درآوردن
1.We had to dig the car out of a snow drift.
1. ما مجبور شدیم خودرویمان را از دل برفانباشت بیرون بیاوریم.
2
پیدا کردن (چیز پنهان یا فراموششده)
1.I went to the attic and dug out Grandad's medals.
1. من به اتاق زیرشیروانی رفتم و مدالهای پدربزرگ را پیدا کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
dig into
dig in!
dig
diffusion
diffuse
dig up
digest
digestible
digestif
digestion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان