خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیآبرویی
2 . بدنام کردن
3 . زیر قول خود زدن
[اسم]
dishonor
/dɪsˈɑːnər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیآبرویی
ننگ، رسوایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رسوایی
[فعل]
to dishonor
/dɪsˈɑːnər/
فعل گذرا
[گذشته: dishonored]
[گذشته: dishonored]
[گذشته کامل: dishonored]
صرف فعل
2
بدنام کردن
بیآبرو کردن، رسوا کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبروی کسی را بردن
آبروریزی کردن
رسوا کردن
formal
1.You have dishonored the name of the school.
1. شما نام مدرسه را بدنام کردهاید.
3
زیر قول خود زدن
بر تعهد خود نماندن
formal
1.He had dishonored nearly all of his election pledges.
1. او تقریباً زیر تمام وعدههای انتخاباتی خود زده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
dishonesty
dishonestly
dishonest
dishevelled
disheveled
dishonorable
dishonorably
dishonored
dishonour
dishtowel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان