خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سیدی
2 . دیسک (رایانه)
3 . شیء دایرهای شکل
[اسم]
disk
/dɪsk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سیدی
دیسک، صفحه (موسیقی)
مترادف و متضاد
compact disc
record
1.Both songs are on their latest disk.
1. هر دو آهنگ در آخرین سیدی آنها هست.
2
دیسک (رایانه)
1.How much disk space is there?
1. دیسک چقدر حافظه دارد [حافظه دیسک چقدر است]؟
3
شیء دایرهای شکل
دیسک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دیسک
1.He wears a plastic disk around his neck.
1. او یک شیء دایرهای شکل پلاستیکی دور گردنش میاندازد.
تصاویر
کلمات نزدیک
disjunctive
disjunction
disjointed
disjoint
disinterested
disk drive
diskette
disko
dislike
dislocate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان