خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دیسکخوان (کامپیوتر)
[اسم]
disk drive
/dɪsk draɪv/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دیسکخوان (کامپیوتر)
دیسک درایو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دیسکخوان
1.My computer's disk drive is broken.
1. دیسکخوان کامپیوترم خراب است.
تصاویر
کلمات نزدیک
disk
disjunctive
disjunction
disjointed
disjoint
diskette
disko
dislike
dislocate
dislocation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان