1 . منصرف کردن
[فعل]

to dissuade

/dɪˈsweɪd/
فعل گذرا
[گذشته: dissuaded] [گذشته: dissuaded] [گذشته کامل: dissuaded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 منصرف کردن دلسرد کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: منصرف کردن
مترادف و متضاد deter discourage persuade
  • 1.I tried to dissuade him from telling that story.
    1. من تلاش کردم او را از گفتن آن داستان منصرف کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان