خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ورودی
[اسم]
doorway
/ˈdɔrˌweɪ/
قابل شمارش
1
ورودی
درگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آستان
درگاه
1.Mike was waiting in the doorway when they arrived.
1. "مایک" در ورودی منتظر بود، وقتی که آنها رسیدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
doorstep
doormat
doorman
doorknob
doorkey
dopamine
dope
dopey
dopiaza
doping
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان