خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مواد مخدر
2 . داروی نیروزا
3 . آدم احمق
4 . دوپینگ کردن
[اسم]
dope
/doʊp/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مواد مخدر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مواد مخدر
ماده مخدر
to smoke dope
مواد مخدر کشیدن
He has admitted smoking dope as a teenager.
او اعتراف کرده است که در نوجوانی مواد مخدر کشیده است.
2
داروی نیروزا
3
آدم احمق
آدم خنگ
[فعل]
to dope
/doʊp/
فعل گذرا
[گذشته: doped]
[گذشته: doped]
[گذشته کامل: doped]
صرف فعل
4
دوپینگ کردن
مواد مصرف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوپینگ کردن
1.They were arrested for doping racehorses.
1. آنها به خاطر دوپینگ کردن اسب های مسابقه دستگیر شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
dopamine
doorway
doorstep
doormat
doorman
dopey
dopiaza
doping
doppelganger
dora
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان