Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . خوابآلود
[صفت]
drowsy
/ˈdraʊzi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: drowsier]
[حالت عالی: drowsiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خوابآلود
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خوابآلود
مترادف و متضاد
sleepy
1.The heat made him very drowsy.
1. گرما او را به شدت خوابآلود کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
drowsing
drowsiness
drowsily
drowse off
drowse
drub
drubbing
drudge
drudgery
drudging
کلمات نزدیک
drowsiness
drowsily
drowning
drown out
drown one's sorrows
drubbing
drudge
drudgery
drug
drug addict
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان