خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کار پر زحمت
[اسم]
drudgery
/ˈdrʌdʒəri/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کار پر زحمت
زحمت مفت ، عمل بی اجر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیگاری
خرحمالی
مترادف و متضاد
hard work
1.domestic drudgery
1. کارهای پرزحمت خانه
تصاویر
کلمات نزدیک
drudge
drubbing
drowsy
drowsiness
drowsily
drug
drug addict
drug dealer
drug trafficking
drugstore
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان