خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ابتدایی
2 . ساده
[صفت]
elementary
/ˌel.əˈmen.tər.i/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more elementary]
[حالت عالی: most elementary]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ابتدایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابتدایی
مقدماتی
اولیه
مترادف و متضاد
basic
primary
rudimentary
advanced
students at elementary level
دانشآموزان پایه ابتدایی
2
ساده
آسان
مترادف و متضاد
easy
simple
complicated
difficult
1.The solution to the problem was actually quite elementary.
1. راهحل مسئله در حقیقت بسیار ساده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
elementally
elemental
element
elegy
elegist
elementary particle
elementary school
elements
elena
elephant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان