خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نماد
[اسم]
emblem
/ˈembləm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نماد
تمثیل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرم
مظهر
1.America's national emblem, the bald eagle
1. نماد ملی کشور آمریکا، عقاب گر
تصاویر
کلمات نزدیک
emblazoned
embittered
embitter
embezzler
embezzlement
embodiment
embody
embolism
emboss
embrace
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان