خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شیفته بودن
[فعل]
to enamor
/ɛˈnæmər/
فعل گذرا
[گذشته: enamored]
[گذشته: enamored]
[گذشته کامل: enamored]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شیفته بودن
عاشق بودن
مترادف و متضاد
in love with
1.I grew enamored of that boy when he quoted my favorite love poem.
1. من عاشق آن پسر شدم وقتیکه او شعر عاشقانه مورد علاقه مرا نقل کرد.
2.she was secretly enamored of the prince.
2. او مخفیانه شیفته شاهزاده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
enamelwork
enamel
enactment
enact
enable
enamored
encampment
encapsulate
encase
enchant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان