خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرانرژی
[صفت]
energetic
/ˌɛnərˈʤɛtɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more energetic]
[حالت عالی: most energetic]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرانرژی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زندهدل
فعال
1.an energetic young woman
1. یک خانم جوان پرانرژی
2.He's very energetic, isn't he, for a man of his age?
2. او خیلی پرانرژی است، نه، برای مردی به آن سن و سال؟
تصاویر
کلمات نزدیک
enemy
enema
enduring
endure
endurance
energetically
energize
energy
energy saving lamp
energy-efficient
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان