خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تضعیف کردن (روحیه)
[فعل]
to enervate
/ˈenəveɪt/
فعل گذرا
[گذشته: enervated]
[گذشته: enervated]
[گذشته کامل: enervated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تضعیف کردن (روحیه)
بی حال کردن، ناتوان کردن (جسم)
مترادف و متضاد
debilitate
weaken
invigorate
1.the scorching sun enervated her.
1. خورشید سوزان او را بی حال کرد.
2.to enervate someone's morale
2. روحیه کسی را تضعیف کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
energy-saving
energy-efficient
energy saving lamp
energy
energize
enfeeble
enfold
enforce
enforce the law
enforceable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان